درانتظارظهور

متن مرتبط با «داستان» در سایت درانتظارظهور نوشته شده است

داستان های آموزنده

  • تاکسی حاج امین در خانه را کاملا باز کرد. تاکسی اش را از خانه بیرون آورد. به خیابان اصلی رفت . با حرکت آرام به کناره ی خیابان نگاه می کرد و مسافران را سوار می کرد. مسافرِ اول پیاده شد و گفت : آقا ! چقدر باید بدهم ؟ حاج امین به بالای شیشه ی جلو نگاهی کرد . زیر لب چیزی گفت. بعد به مسافر رو کرد و گفت: 100 تومان. تاکسی پولش را گرفت و حرکت کرد. اندکی بعد، مسافر دوم گفت: دوباره حاج امین به بالای شیش,داستان,آموزنده ...ادامه مطلب

  • داستان جالب در مورد حجاب

  • بسم الله الرحمن الرحیم بهش گفتم: امام زمان (عج) رو دوست داری؟گفت: آره! خیلی دوسش دارم. گفتم: امام زمان(عج) حجاب رو دوست داره یا نه؟گفت: آره! گفتم : پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟گفت: خب چیزه!.... ولی دوست داشتن امام زمان (عج) به ظاهر نیست، به دله. گفتم: از این حرف که میگن به ظاهر نیست، به دله بدم میاد.گفت: چرا؟ براش یه مثال زدم:گفتم: فرض کن یه نفر بهت خبر بده که شوهرت با یه دختر خانوم دوست شده و الان توی یه رستوران داره باهاش شام می خوره. تو هم سراسیمه میری و می بینی بله!!!! آقا نشسته و داره به دختره دل میده و قلوه می گیره. عصبانی میشی و بهش میگی: ای نامرد! بهم خیانت کردی؟ بعد شوهرت بلند میشه و بهت میگه : عزیزم! من فقط تو رو دوست دارم. بعد تو بهش میگی: اگه منو دوست داری این دختره کیه؟ چرا باهاش دوست شدی؟ چرا آوردیش رستوران؟ اونم بر می گرده میگه: عزیزم ظاهر رو نبین! مهم دلمه!دوست داشتن به دله... دیدم حالتش عوض شده. بهش گفتم: تو این لحظه به شوهرت نمیگی: مرده شور دلت رو ببرن؟ تو نشستی با یه دختره عشقبازی می کنی بعد میگی من تو دلم تو رو دوست دارم؟ حرف شوهرت رو باور می کنی؟ گفت:, ...ادامه مطلب

  • داستانهای جالب در مورد حجاب

  • بسم الله الرحمن الرحیم داستان جالب در مورد حجاب بهش گفتم: امام زمان (عج) رو دوست داری؟گفت: آره! خیلی دوسش دارم. گفتم: امام زمان(عج) حجاب رو دوست داره یا نه؟گفت: آره! گفتم : پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟گفت: خب چیزه!.... ولی دوست داشتن امام زمان (عج) به ظاهر نیست، به دله. گفتم: از این حرف که میگن به ظاهر نیست، به دله بدم میاد.گفت: چرا؟ براش یه مثال زدم:گفتم: فرض کن یه نفر بهت خبر بده که شوهرت با یه دختر خانوم دوست شده و الان توی یه رستوران داره باهاش شام می خوره. تو هم سراسیمه میری و می بینی بله!!!! آقا نشسته و داره به دختره دل میده و قلوه می گیره. عصبانی میشی و بهش میگی: ای نامرد! بهم خیانت کردی؟ بعد شوهرت بلند میشه و بهت میگه : عزیزم! من فقط تو رو دوست دارم. بعد تو بهش میگی: اگه منو دوست داری این دختره کیه؟ چرا باهاش دوست شدی؟ چرا آوردیش رستوران؟ اونم بر می گرده میگه: عزیزم ظاهر رو نبین! مهم دلمه!دوست داشتن به دله... دیدم حالتش عوض شده. بهش گفتم: تو این لحظه به شوهرت نمیگی: مرده شور دلت رو ببرن؟ تو نشستی با یه دختره عشقبازی می کنی بعد میگی من تو دلم تو رو دوست دارم؟ حرف ش, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها